یه وقتایی یه جاهایی یه حرفایی
چنان آتیشت میزنه که ؛
دوست داری فریاد بزنی!ولی نمیتونی...
دوست داری اشک بریزی!ولی نمیتونی...
حتی نفس کشیدنم برات سخت میشه!
تموم وجودت میشه بغضی که نمی ترکه...!
به این میگن درد بی درمون !!!
برای من زمانی بود که صدام کرد؛؛؛ آقای, نادری,..
دیگه نگفت؛بهروز جان؛بهروزم؛عزیزم؛...
اون روز فهمیده بودم دیگه تمومه؛
ولی هی خودمو زدم به اون راه...
(حماقت محض)..
برچسب : نویسنده : 0behrouz-naderi9 بازدید : 226